خط سوم

ساخت وبلاگ
بادما را به سرزمین‌های دیگری خواهد بردچون بذرهای رها در هستی...با آسمان عهد بسته‌ایمچیزی نبینیم از رذالت اهل زمین،جز اوکه وجه مشترک وجود بشر بود...عهد بسته‌ایمعصیان کنیم از عناصر ناخالصدر اکتشاف ذات مقدّس خویش،انسان برویانیم از خاکاز خاکستر...و دست‌هایمانبوی بهشت بگیرداز نوازشِ ارواح...اگر که آتشِ دوزخ‌های خیالی‌شان بگذارد...#شهریور۱۴۰۱#شعر_نیست«باد ما را خواهد برد» سطری از شعر فروغ فرخزاد موضوعات مرتبط: تراوش های کوزه ی دل من(کمی عارفانه) خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 15:37

دلم عجیب لک زده برای هوای برفی و تماشای بارش آرام و شکوفه وار برف... دوست دارم زودتر این ده دوازده روز یا اگر شد زودتر، تمام شود و به راحتی اثاث کشی کنیم و برویم... برویم و برسم به ایوان باصفای خانه‌ی تازه در همجواری خانم صاحبخانه‌ی مهربان و شاید بخشی از خلإ حضور فیزیکی مادرم را پر کند برای من و بچه ها...دلم می خواهد بگویم مادرم که این روزها ردیفی از برف بر گیسوانت نشسته، می دانم این دوری از ما تو را آزرده اما ناچاریم برای تغییر و ایجاد تفاوت در سرنوشتمان مسیرمان را از هم جدا کنیم... مادر مرا ببخش که روح بی قرارم مسافر قاصدک سوار قصه‌ی باد است با یک قطار آرزو در قلبش... قلبم... قلبم از یادآوری رنجهایت مچاله می شود... نمی دانم چرا هنوز نتوانستم اعتراف کنم که چقدر دوستت داشتم همیشه و خواهم داشت...-----پی نوشت ۱:چند روز پیش که در گیر آزمون‌های ارزیابی دخترم بودم و باید از روستا به مدرسه ی دیگری در شهر می بردمش و منتظر می نشستم با پسر کوچکم، بدون حضور پدرشان( از همسرم خواسته بودم استثنائاً آن هفته را کار نگیرد ولی گفت به پولش نیاز داریم و رفت تهران) ، بدون وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی و با کوله باری از استرس، یاد پدرم افتادم، همانجا در حیاط مدرسه نشستم و این پیام را با بغض برای پدر که -بیش از نیمی از عمرم با ملغمه ای از خشم و نفرت و اندوه از او سپری شد- نوشتم و اشک ریختم:سلام بابا صبح به خیر. می خواستم برای زحماتی که برای ما کشیدی ازت قدردانی کنم اما نمی‌دونم چی باید بگم، این روزها که تنهایی دنبال کارهای مدرسه بچه هستم زیاد یادت می‌افتم که ما رو می بردی مدرسه یا از سر کار با لباس نظامی میومدی جلسه و همه از شما حساب می بردن، و چون لباسای ارتشی رو نمی شناختن به اشتباه می‌گفتن پلیس اومده م خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 15:37

#مهسا_امینیکلاه ندارمامابه احترامت#چادر از سر بر می‌دارم...#مینامهرآفرین#شهریور_شوم ۱۴۰۱مدت‌ها رنج کشیدم و قلبم مچاله شد از رفتارهای زشت و وحشیانه‌ی #گشت_ارشادی ها با دختران زیبای سرزمینم، اکنون چاره ای نیافتم جز سپردن #پرچم سیاهی -که از کلاس اول راهنمایی تا به حال به اختیار و انتخاب خودم بر سرم بود- به دستان باد... بعد از این #هرچه_باد_باد!جوانه‌های تازه برویاند از بذر خون جوانان که بر خاک این سرزمین گسترانده یا که ویران کند خانه‌ی آنان که مردم این خاک را خانه خراب کرده اند و به خاک سیاه نشانده‌اند...دیگر بس است هرچه سکوت کرده ایم، من اعتراضم را به وضعیت موجود با برداشتن چادرم اعلام می کنم و چه روزی بهتر از #اربعین کسی که در راه حقیقت کشته شد و حق الناس را آنگونه که در جهت منافع خودش نبود معنا کرد و امروز جاهلان و فریب خوردگان به اسم حق الناس بودن حجاب، خون مردم را در شیشه کرده، حواس ها را پرت می کنند از اختلاس های انبوه و وضع فلاکت‌بار معیشت مردم و چپاول مملکت و همه‌ی همّ و غمشان شده دوتار موی دختران و زنان که مبادا بند تنبان های شُل بیماران جنسی وسط خیابان بیفتد و رسوایشان کند... بروید و به صحبت های شهید مطهری گوش کنید که امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه... ای نکره های زشت سیرت که از شناخت خود غافل مانده اید و فراموش کرده اید مولایتان گفت من عرف نفسه فقد عرف ربّه... بروید به دنبال ریشه‌ی واژه ی معروف... بروید و یاد بگیرید تکه های خداوند را در تک تک انسان ها ببینید و نسبت به دیگران برتری نجویید... دست بر دارید از نگرش های متعصبانه و رویکردهای #فاشیستیبروید و #بیندیشید اگر حجاب زنان آنقدر اهمیت داشت چرا از ۶۲۳۶آیه در قرآن فقط ۳آیه به آن اشاره کرده و حرفی از اجبار نزده، در خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 28 شهريور 1401 ساعت: 15:37

تو قایقِ تنهای غمگینی
بر سطحِ نامحسوسِ هوشِ اشک‌های خود،

شناور...
آرامشت،

آغوشِ آبی‌های اقیانوس
مقیاسِ احساست

فراتر

از تنِ باور...

#بداهه

#مینامهرافرین

سی و یک مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۳۰


برچسب ها: شعر نیمایی , مینامهرآفرین , بداهه , باران

خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 7 شهريور 1401 ساعت: 6:16

آقای صاد:خونه ام رو باز سازی کرده بودم یک ونیم سال خالی بود به هر کس نا کس اجاره نمی‌دادم تا اینکه یه مستاجر خوبی مثل شما برام اومد. برام به هر قیمتی پول درآوردن خوش آیند نیستدر نبود شما چند وقت پیش یه زن شوهر جوان پسندیده بودند ولی خانومه حجابش درست نبود ندادم به ایشونمن:آقای صاد بزرگوار، شما نسبت به ما لطف دارید. البته ملک شماست و صاحب اختیار هستید با هرکه مورد پسندتان بود وارد معامله شوید. اما خواهرانه عرض می‌کنم البته قبلا هم در این خصوص صحبت شده بود به هرحال وقتی در قرآن صراحتاً ذکر شده در دین اجباری نیست، حجاب که حتی از فروع دین هم نیست، جای خود دارد و معیار درستی برای قضاوت انسان‌ها نیست، همانطور که گفته شده: الاعمالُ بالنیّات... یعنی اعمال آدمی با نیت او سنجیده می‌شود.از طرفی، خداوند انسان را از ابتدا عریان آفریده و جسدش را هم عریان تحویل می‌گیرد. آنچه در قلب و فکر انسان می‌گذارد به مراتب از نوعِ پوشش ارزشمندتر است...به قول مولوی در مثنوی:ای برادر! تو همان اندیشه‌ای!مابقی تو استخوان و ریشه‌ای...آقای صاد: با تمام احترامی که براتون قائل هستم. قبول ندارم حجاب اجباری هست براتون سورهای از قرآن ارسال میکنمسوره های مؤمنون احزاب توبه و.....من:قبلا خواندم، پیشنهاد حجاب داده شده به زنان پیامبر، هیچ دلیلی بر اجبار نیست. اصلا چرا باید اجبار باشه وقتی اصل دین اجباری نیست. «سوره بقره ایة الکرسی» حجاب حتی از فروع دین نیست. اصول دین هم که توحید معاد نبوت...آقای صاد:بی حجابی حق ناس هست خدا هم از حق ناس نمی گذاردوقتی خانوم بی حجاب هزاران چشم جوان را به خود متمرکز می‌کند این حق ناس هست بزرگوارمن:چه کسی این را گفته؟ بله، خدا از حق الناس نمی گذره ولی هیچ جایی گفته نشده حجاب حق الناس هست.. خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 7 شهريور 1401 ساعت: 6:16

درس امروز: حتی اگر تمام این سالها مادر خوبی بوده باشم (که این خودش هم یک امر نسبی ست چرا که نتیجه‌ی آنچه بوده ام و بر زندگی و تربیت اخلاقی و علمی فرزندانم اثر گذاشته ام - البته اگر گذاشته باشم و آن هم اثر خوبی باشد- بعدها شاید حدود ده تا بیست سال دیگر نخستین ثمره‌اش نمایان شود پس نمی شود به این زودی نتیجه‌گیری کرد) اما آنچه مسلم است امروز فهمیدم معلم خوبی نبوده‌ام، زیادی به متد آموزشی‌ام و خودم اطمینان داشتم و زیادتر از آن به هوش و شوق علم‌آموزی دختر دومم... معلمی، در کنار خلاقیت در آموزش و صبوری، سخت‌گیری های خاص خودش را می طلبد که متاسفانه من به عنوان یک مادر در این زمینه‌ زیادی انعطاف نشان دادم... نمی‌خواهم به نتیجه فکر کنم یعنی نباید فکر کنم نباید اسیرحرف و دهان مردم باشم باید خودم را ببخشم اگر گمان می‌کنم کوتاهی از من بوده و آرامشم را حفظ کنم... من به تنهایی در حد توانم با وجود همه‌ی فشارهایی که این مدت بر دوشم بود تلاش کردم، گاهی بخش‌هایی از زندگی خارج از کنترل ما هستند‌، من تمام وجودم را گذاشتم که همه‌چیز در حالت تعادل باقی بماند، امروز که کوه بلورین غرورم شکست و از چشمهایم جاری شد فهمیدم از یکجایی به بعد تو دیگر نقش تعیین کننده‌ای نخواهی داشت همینکه به عنوان حلقه‌ی کوچک این زنجیره نقشت را خوب و درست ایفا کنی کافیست، باقی اش را به دست تقدیر می سپارم... خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 7 شهريور 1401 ساعت: 6:16